۴ مطلب با موضوع «مطالبات اهل سنت ایران» ثبت شده است

زنان ایرانشهر را دریابید

قلبمان باز هم از شنیدن خبر تجاوز به 41 دختر ایرانشهری به تنگ آمد

باز هم تجاوز...

باز هم منطقه محروم...

باز هم... ایرانشهر ...

شاید اگر حاشیه نشین نبودیم

و یا شاید اگر در دل حکومت جمهوری اسلامی جایگاه بالاتری داشتیم 

این ننگ برای ما رخ نمی داد و یا کمتر بود

چرا باید زنان مسلمان ندیده گرفته شوند

چرا نباید تعلیم داده شوند؟

چرا مثل تمام مردان مسلمان حق آموختن و نظر دادن ندارند...؟!

جرم زنان سرزمینم چیست که باید درد را به جان بخرند و دم برنیاورند؟

که نباید بلند بخندند چون صدایشان باعث تحریک دل های بیمار است؟

که نباید در کوچه های تنگ و تاریک قدم بگذارند چون "زن" هستند...؟!

آری... در کشوری که از اسلامی بودن تنها "نامش" را یدک می کشد

این جرم ها بعید نیست

ولی جواب دل های شکسته و روح پریشان دخترکان سرزمینم را چه کسی خواهد داد؟

آرامش را چه کسی نصیب قلب پاره پاره پدران و مادران قربانیان خواهد کرد؟

مسیولین؟ 

مردم؟

الله سبحان... خودت شاهد باش که ما در جایی زندگی می کنیم که دستمان به هیچ کجا بند نیست برای آزادی و رهایی جان و ناموسمان بند به قفسیم که تنها پرزدن در این قفس را مجال داریم و بس...

قفس برایمان تنگ است

بال هایمان شکسته

دل هایمان نیز...

دل های تمام زنان و دختران مان خون است...

خدایا

خودت داد دل مارا از ظالم بستان

و ما را از دست ستمگران رهایی بخش...

#دختران_ایرانشهر_را_دریابید


514

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qo noroozi

به اهل سنت ایران باید توجه بیشتری شود

پس از همت و تلاش همه نیروها برای آزاد کردن همه سربازان گروگان گرفته شده توسط گروه موسوم به (جیش العدل)،علمای اهل سنت با همراهی و همکاری خود، اثبات کردند که منافع ملی کشور برای آنان از اهمیت زیادی برخوردار است. اهل سنت از اول انقلاب تا امروز نشان دادند که به هیچ وجه دنبال خشونت و حل مشکلات خود از طریق خشونت‌گرایی نیستند. هنگامی کشور درگیر جنگ تحمیلی هشت ساله با رژیم بعث عراق بود یا دوره‌ی حضور آمریکا در خلیج‌فارس، اهل سنت هیچ سوءاستفاده‌ای از شرایط نکرده است و خدشه‌ای به منافع ملی وارد نکرد. در واقع اهل سنت به دنبال رشد و توسعه‌ی کشور هستند. در قضیه‌ی گروگان‌گیری مرزبانان هم اهل سنت نشان دادند که همگام با سایر هموطنان دغدغه‌ی نجات جان مرزبانان را دارند. در این بین مولوی عبدالحمید هم نقش قابل توجهی داشت و در واقع اهل سنت نشان دادند که جدا از قدرت حکومت مرکزی، این ظرفیت را دارند که حلال مشکلات محلی بوده و با سایر مردم کشور همکاری کنند.
اهل سنت هم شهروندان این کشور هستند و واقعاً ثابت کردند که هرگاه آنان فعال بودند دشمن نتوانسته بر خاک ایران تسلط پیدا کند. در واقع اهل سنت در دفاع از این کشور تلاش‌های زیادی کرده و شهدای زیادی هم تقدیم اسلام و کشور کرده‌اند.
به نظر من دولت باید بیشتر از اهل سنت استفاده کند و در منصبهای مختلف اجرایی، سمتهای مدیریتی بدهد زیرا این حکومت، حکومتی ملی است و با رأی اهل شیعه و سنت روی کار آمده است. اهل سنت در انتخابات‌های مختلف و تصویب قانون اساسی نقش مؤثری داشتند و مردم استان سیستان‌ و ‌بلوچستان در چندین انتخابات حتی بیشتر از حوزه‌های زادگاه نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری رأی داده‌اند.
در انتخابات ریاست جمهوری اخیر هم اهل سنت مشارکت گسترده‌ای داشت و رأی اهل سنت به روحانی در انتخابات 24 خرداد سال پیش نشان داد که آنان مایل هستند مشارکت دموکراتیک در کشور داشته و از این مسیر به دنبال سازندگی کشور هستند.
با وجود اینکه مولوی عبدالحمید‌ نقش کاملاً مؤثری در آزادی مرزبانان داشت اما آنطور که باید و شاید به نقش وی اشاره نشد. شیخ مولانا عبدالحمید اظهار کرده است که «در قضیه‌ی سربازان هرکس می‌بایست هرکاری از دستش بر می‌آمد، انجام می‌داد و آنچه من انجام دادم وظیفه‌ی شرعی و ملی بوده است و برای انجام این وظیفه نباید منتظر تشکر بود؛ چنانچه من هم انتظار تشکر ندارم و از ظرفیتی که موجود بود استفاده کردم». در واقع متأسفانه گاه دیده می‌شود یک خودسانسوری نسبت به شخصیت‌های اهل سنت وجود دارد. زیرا عده‌ای علاقه‌مند نیستند که مردم کشورمان شخصیت‌های اهل سنت را بشناسند و به دنبال این هستند که نقشی برای اهل سنت قائل نباشند. این درحالی است که پانزده درصد جمعیت کشور را اهل سنت تشکیل می‌دهند و آنان همبستگی خود را با سایر اقشار مردم به اثبات رسانده‌اند.


منبع: 

 روزنامه‌ی مردمسالاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qo noroozi

مطالبات اهل سنت در ایران چیستند؟

کشور ما ایران در درازای تاریخ و پهنای جغرافیای خویش، گلستانی دلربا از انواع اقوام و هویت‌های گوناگون بوده و امنیت و فرهنگ تمدن ایرانی برایند خلاقیت و تلاش همسوی همه‌ی مؤلفه‌های این ملت تاریخ‌ساز و کهن بوده است. اگر پاره‌ای عوارض تعصب‌آلود و رنج‌آمیز اجتماعی را موقتاً کنار نهیم و آن را از دیدگاه هستی‌شناسانه به طبیعت اجتماع بشری حوالت دهیم، تنوع قومی-مذهبی جامعه‌ی ایرانی به شرط شکوفایی اندیشگی و زیبا‌شناختی و سپس وجود ساختارهای آفریننده‌ی همگرایی می‌تواند چشمه‌ی جوشان برای تولید شور زندگی خلاقیت لازم برای زایش هنر و تمدن باشد صد البته‌، درغیاب شرط از تحقق مشروط نیز خبری نخواهد بود و کارکرد تنوع بافت جمعیت نیز در غیاب انسجام فرهنگی و لوازم ساختاری، معکوس و آفت‌زا خواهد شد و اجتماع را از گهواره‌ی هنر و تمدن و بستر شکوفایی معنوی به باتلاق ستم و ستیز و پرت‌گاه انحطاط تبدیل خواهد کرد. واقعیت تلخ و رنج‌افزایی که سوگمندانه امروز در سطح منطقه حاکم است. 

ایرانیان اهل سنت با دو مذهب «شافعی» در نیمه‌ی غربی کشور و «حنفی» در نیمه‌ی شرقی کشور آنکه جمعیتی حدود ١۵میلیون دارند. بازمانده‌ی اکثریت جمعیت ایران پیشاصفوی ونماینده‌ی اکثریت مسلمانان جهان هستند و از دیرباز از ساکنان، مدافعان و سازندگان ایران بوده‌اند و این آب و خاک را زادگاه و گاهواره‌ی بالندگی خویش می‌دانند و همچون تکلیفی دینی و ملی بدان مهر می‌ورزند و اعتلای نامش، آنان را به وجد می‌اورد و هر آفتی که امنیت، رفاه و صمیمیت هم‌وطنان را به مخاطره افکند، ژرفای جانشان را آزرده و دردمند می‌سازد. 

 مردمان اهل سنت با دلباختگی و شوری مثال‌زدنی، از شعارهای انقلاب اسلامی و مخصوصاً مثلث استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی استقبال نمودند و مخصوصاً شعار «اخوت اسلامی» را مبنای امید دیرین خویش به بازآفرینی مجد و الفت اولیه‌ی مسلمین قرار دادند و امیدوارانه تحقق آمال و خواسته‌های خویش را به پیروزی انقلاب اسلامی گره زدند و همسو با موج خروشان و یکپارچه‌ی ملت، جمهوریت را بر استبداد و انحصار، استقلال را بر وابستگی و اسلامیت را بر سکولاریسم و باستان‌گرایی دین‌زدایانه‌ی حکومت پهلوی، ترجیح و نصرت دادند. 

 پس از پیروزی انقلاب، گرچه بروز پاره‌ای تحولات ناسازگار با سرشت فرامذهبی انقلاب در جریان تدوین قانون اساسی و دوران استقرار، آرمان‌گرایی و شور اولیه‌ی اهل سنت را به سمت واقع‌نگری درباره‌ی طبیعت قدرت باز گرداند، اما مانع تداوم امید و اعتماد آنان به شمولیت و ماهیت و محتوای انقلاب و ظرفیت‌های قانون اساسی نشد و ضرورت همراهی با قاطبه‌ی ملت در تکمیل روند پیروزی، دفع تجاوز رژیم فاسد بعثی، تحمل فشار‌ها و کمبودهای ناشی از جنگ و تحریم و سازندگی کشور ا به شایبه‌ی تردید نیالود. 

 با پایان یافتن جنگ و فراهم آمدن فرصت بازنگری در کیفیت حکمرانی و چگونگی توزیع عادلانه‌ی قدرت و ثروت و فرصت‌های اجتماعی، که به شکل‌گیری جریان اصلاحات انجامید، غالب اهل سنت هم بر مبنای سنن جامعه‌شناختی و هم در پرتو آگاهی نسبی، چشم امید به صندوق‌های رأی و شعارهای برابری‌گرایانه‌ی اصلاح‌طلبان دوختند که‌ پیش و بیش از هر چیز، فضای هم‌گرایانه‌ی صدر انقلاب را تداعی و تبشیر می‌کرد. از حق نباید گذشت به رغم همه‌ی نارسایی‌ها و اننقاد‌ها، دوران هشت ساله‌ی اصلاحات از جهت گشودگی فضای سیاسی و فرهنگی و تمهید فضای مناسب و آزادانه‌ی طرح و نشر اندیشه‌ها و توقعات متنوع، نعمتی ارزنده برای نظام و ملت بود و اگر رسوخ نگرش سنتی به قدرت در فرهنگ ما و مقاومت و بحران‌آفرینی رانت‌خواران بیمناک از فراق ثروت و نیز برخی شتاب‌زدگی‌ها و ظرفیت‌نشناسی‌های خود اصلاح‌طلبان، مانع تداوم آن بستر شبه دموکراتیک نمی‌شد، مقدمات لازم برای شکل‌گیری هسته‌ی اصلی توسعه‌ی جامع و پایدار کل کشور –که ‌زاده و پشتیبان انسجام و وحدت ملی است – فراهم گشته بود. با روی کار آمدن دولت توده‌محور و توسعه‌سوز آقای احمدی‌نژاد و به محاق رفتن فرهنگ کشورداری و صدارت نیروهای ناتوان و بلکه گریزان از درک ییچیدگی‌ها و ظرافت‌های سیاست‌ورزی داخلی و خارجی، میدان برای تندروی سیاسی و فرهنگی-مذهبی و حصر قدرت و امکانات مشاع ملت به سود خام‌اندیشی حاکم فراهم شد و علاوه بر تجدید و تشدید گزینش‌های مضیق و خلاف حقوق ملت مخصوصاً بر ضد بخش‌های اقلیت، مواردی چون دولتی‌کردن حجره‌ها (مدارس دینی سنتی) و تعلیم و تربیت مذهبی اهل سنت نیز در دستور کار قرار گرفت. روند تصویب و ترکیب ستادی آن، گویای این است که این طرح محصول بی‌اعتمادی به اهل سنت و رویکرد مهارگرایانه نسبت به این بخش از ملت است که فرسنگ‌ها با الفبای شهروندی و مقدمات اخوت اسلامی فاصله دارد. 

 سپری شدن فصل مهرورزی و عدالت‌محوری و برآمدن دولت تدبیر و امید با رویکرد اعتدال، آغاز فصلی نو برای بازگشت مبنای حکمرانی به موازی مردم‌سالاری و الزامات توسعه و گشوده شدن دریچه‌ای نو به روی فرودستان و مخصوصاً دارندگان هویت‌های غیر رسمی است. به‌ویژه‌، شیخ اعتدال با ذکاوت و آزمودگی کافی، جان بخشیدن به ایده‌ای شهروندی را رمز نجات کشور و کامیابی خویش قرار داده است و شواهد مؤیدی نیز برای جدیت ایشان در پویش‌ این مسیر بروز یافته است. با عنایت به اینکه روح اندیشه‌ی شهروندی، نگاه وکالتی به دولت و ضرورت مشارکت شخص در تصمیماتی است که مربوط به سرنوشت او یا زاینده‌ی تکالیفی برای او هستند، ایرانیان اهل سنت توقع دارند که: 

١

دولت به عنوان مؤثر‌ترین فرهنگ‌ساز و بهره‌مند از انواع رسانه و تریبون، به ترویج ایده‌ی شهروندی در سطح جامعه و به‌ویژه‌ تزریق این نگرش به بخش سنتی ما نیرومند کشور اهتمام ورزد و بستر رواج مبانی و موازین شهروندی را فراهم سازد. تا زمانی که در بعد فرهنگی، ملاک شایستگی برای بهره‌مندی از احترام و حقوق، نه تعلق به جغرافیای سیاسی و قانون اساسی بلکه تعلق به مذهب رسمی یا جناح حاکم باشد و سهیم‌سازی اهل سنت از مدیریت و فرصت‌ها، بی‌وفایی به اهل تشیع و اهل بیت (رض) انگاشته شود، تصویب و تدوین قوانین عادلانه نیز تغییر مثبتی در وضعیت موجود ایجاد نخواهد کرد. امروز و با تراکم تجربیات سیاسی-فرهنگی مضبوط بشریت، دولت دیگر مالک رعیت و فرمان‌روای مطلق‌العنان و منبع قانون و حسن و قبح، که طعم بادمجان نیز دایرمدار سلیقه‌ی او باشد نیست: بلکه وکیل و کارگزار ساکنان یک واحد سیاسی برای حفظ منافع و ارایه‌ی خدمات عمومی آنان است و باید در قبال تعهدات و عملکرد خویش به ملت پاسخگو باشد. طبیعی است که مبنای مشروعیت حکومت‌ها نیز کارایی در انجام تعهدات محوله و معمول است وهر نوع انحصارگرایی مسلکی یا بهره‌برداری از امکانات مشاع برای تقویت بخش قدرتمند و محروم‌سازی اقلیت، خلاف موازین شهروندی و حتی شرعی است. قدرت دولتی نه طعمه‌ای ربودنی برای تسویه حساب‌های هویتی و سیاسی، بلکه مسئولیتی برآمده از قرارداد اجتماعی برای ارایه‌ی خدمت به کل ملت بر مبنای برابری حقوقی است. 

٢

متناسب‌سازی ذهنیت مدیران با ظرفیت‌های قانونی، یکی دیگر از توقعات معطوف به توسعه است. واقعیت آن است که در غیاب اراده‌ی مردم‌سالارانه در میان حاکمان و مدیران، برابری حقوقی و تصویب قوانین عادلانه تأثیری در بهبود شرایط اقلیت‌ها نخواهد داشت و نهادهای دموکراتیکی چون پارلمان، احزاب، قانون، انتخابات و... در حد صوری و بلا کارکرد باقی خواهند ماند. قانون اساسی موجود به رغم برخی کاستی‌ها و تعارضات دونی، ظرفیت‌های بسنده و مناسبی برای تأمین حقوق شهروندی امکان نگاه برابر به همه‌ی ایرانیان رنگارنگ دارد. اما حتی این ظرفیت نیز به‌ویژه‌ در مناطق مرزی و دور افتاده، قربانی تنگ‌نظری و هراس مسئولان محلی از باختن ملزومات ارتقای سیاسی- اداری شده است. ترمیم مدیران بر مبنای باورمندی آنان به موازین شهروندی می‌تواند عامل مهمی در بهبود وضعیت اهل سنت باشد. 

۳

واگویی مکرر شعار «کرامت انسانی» و تشدید آن با تکرار «اخوت اسلامی» بدون تن دادن به لوازم عملی و تمهید ساختارهای برآورنده‌ی این حرمت و کرامت، فقط به کار نوازش عواطف سطحی توده‌ها و تبلیغات سیاست‌بازانه می‌آید و در عمل حتی زیانبار نیز هست. زیرا ترویج گسترده‌ی اینگونه اندیشه‌ها و احیای حس حرمت‌طلبی انسان‌ها اگر با تدابیر و روش‌های عملی سیراب‌کننده‌ی این حس همراه نگردد، سبب سر خوردگی و رویش کینه می‌شود که آماده‌ترین دست‌مایه برای حرکت افراطی و خشن است. کنار نهادن یک گروه از مدیریت جامعه علاوه بر آنکه تضییع آشکار حق قانونی و اعمال نابرابری است، منزلت اجتماعی آن گروه را نیز تنزل می‌دهد و به کرامت انسانی آنان صدمه می‌زند. 

۴

تحلیل ارزش‌داورانه از تنوع مذهبی و ترور شخصیت افرد و گروه‌های دگرباش، افت اخوت و همزیستی است. تجربه‌ی نگارنده از حضور در میان برادران شیعی نشان می‌هد که سیمایی که غالب مربیان سنتی شیعی از اهل سنت، طراحی و ترویج می‌کنند خلاف منش واقعی دیگر مذاهب اسلامی است. چند سال پیش در یک دوره‌ی ضمن خدمت فرهنگیان، مدرس دوره که یک روحانی دارای مدرک دکتری و دانش‌آموخته‌ی (دانشگاه مک گیل) نیز بود. در ضمن تبیین تسامح خویش اظهار داشت: «ما چنان بلند نظریم که حتی یک سنی مسلمان شود، قضای عباداتش را بر او واجب نمی‌دانیم!» وقتی همکارانم او را متوجه سنی بودن من ساختند، در کمال ‌سودگی ادامه داد: «امثال ایشان را ما جزو مستضعفان می‌دانیم که به خاطر کمبود امکانات سنی مانده‌اند و ممکن است در ‌‌آخرت معذور شوند. اما علمایشان، خیر!» نمونه‌ی این رویکرد که ریشه در غریزه‌ی سیاه‌نمایی رقبا دارد و در میان اجتماع سنی نیز یافت می‌شود، از موانع مخرب همدلی و تفاهم است، می‌توان به جای سیراب‌سازی این تمایل غریزی، منطق و فرهیختگی را جانشین زیست‌شناسی کرد و تنوع مذاهب را با ابزارهای معرفت‌شناختی تحلیل کرد و با تشویق مواجهه‌ی فرهنگی و گفت‌و‌گوی جدی نخبگان به سوی یک اجماع ژلاتینی داوطلبانه که برآمده از تبادل آرا و تعاطف باشد حرکت کرد. 

۵

محدودسازی و منع نهادهای تعلیم و تربیت در میان اهل سنت و تأکید معکوس بر ضرورت استقلال حوزه‌های شیعی از حکومت، شایبه‌ی ورود آفت‌زای دولت به رقابت‌های مذهبی را تقویت کرده است. انتظار این است که دولت در جایگاه حافظ منافع عمومی باقی ماند و بی‌طرفی خویش نسبت به همگان را حفظ کند و امکانات مشاع ملت را پشت سر یک گروه خاص از ملت سازمان دهی نکند. عملکرد سی و چند ساله‌ی مدارس دینی و حجره‌های اهل سنت نشان می‌دهد که جهت آموزش‌ها خلاف اتحاد دینی ملی نبوده است و طرح جدید معطوف و منتهی به مداخله‌ی مستقیم، به اعتماد متقابل، شدیداً آسیب می‌زند. به نظر می‌رسد اکتفای دولت به نظارت اعتمادآمیز سابق، از تزریق ناخرسندی به بدنه‌ی علما و طلاب اهل سنت و پیامدهای زیانبار بعدی جلوگیری می‌کند.


منبع: مجله‌ی هابیل، شماره‌ هشت، زمستان ۱۳۹۳

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qo noroozi

وحدت بین جامعه اسلامی چه زمانی محقق خواهد شد؟

این سؤال همیشه در ذهن مسلمانان انعکاس داشته که چرا جامعه اسلامی دچار چنین انشقاق فکری شده و با وجود قرار گرفتن در دایره‌ی بسیار وسیع و معنی‌دار «امت اسلامی» به چه دلیل یا دلایلی فاصله‌ها چنان ملموس است که مسأله از حالت «تفاوت سلایق» یا به عبارت دیگر «مذاهب» پا را فراتر نهاده و در بسیاری موارد، کار به تکفیر و ارتداد کشیده شده است؟ گروه‌ها با التهاب کنترل‌نشدنی نسخه‌ی جهنمی بودن را برای گروهای مخالف می‌پیچند. با مطالعه دقیق بافت عقیدتی و فکری اسلام و رویکرد بی‌نظیر آن در متحد کردن گروه‌های زیرمجموعه‌ی امت اسلامی، این شکاف تا حدی غیرطبیعی می‌نماید. البته از بدو ظهور اسلام، اختلاف سلیقه وجود داشته و انتظار وجود آن هم می‌رود اما به این منظور که با به چالش کشیدن سایر دیدگاه‌ها، بهترین قرائت از دین تقدیم جامعه اسلامی شود و بهترین شکل عبادی به روز شده و تقدیم نسل‌ها گردد و در این راستا احترام و ارزش گروه‌ها نیز حفظ شده و آرامش شهروندان امت اسلامی مراعات گردد. متأسفانه این دیدگاه از مسیر خود خارج شده و علی‌رغم تلاش‌های مدیدی که در احیای سنت دیرینه‌ی انتقاد دلسوزانه و خیرخواهانه به دور از حذف صاحبان ایده‌ها از صحنه حیات فکری و سیاسی انجام پذیرفته، اما هنوز مشکل مورد بحث بر سر جای خود باقی مانده و در برخی موارد از حد خارج شده است. دستورات الهی در این میان برای درمان دردهای موجود، به کنار نهاده شده و چنان می‌نمایاند که گوش‌های شنوا و قلب‌های گیرا و پذیرا، از جهان رخت بربسته‌اند. آیات کریمه، علی‌الخصوص آیات مربوط به وحدت، هنوز در فرهنگ دینی اعضای امت نهادینه نشده و با وجود تأکید مؤکد قرآن کریم بر این امر، طرفداران واقعی انگشت‌شماری در حوزه‌ی خود دارند. این آیات مستقیم و بدون نیاز به توضیح و تفسیر در اختیار ما قرار داده شده‌اند و اطاعت امر را بر همه ما واجب گردانیده است. به نمونه‌هایی از این دست آیات کریمه نگاهی گذرا می‌افکنیم:

-(محمد-صلی الله علیه وسلم- فرستاده‌ی خداوند است. کسانی که با او هستند در برابر کفار سخت‌گیر و جدی هستند و نسبت به همدیگر مهربان و دلسوزند...)[فتح:29]

-(...کشمکش نکنید، درمانده و ناتوان می‌شوید و شکوه و هیبت شما از میان می‌رود...)[انفال:46]

-(همگی به رشته خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید...)[آل‌عمران:103]

-(... و [شما ای اهل ایمان!] مانند کسانی نباشید که پس از آنکه دلایل روشن برای آنان آمد، پراکنده و گروه گروه شدند و [در دین] اختلاف پیدا کردند، و آنان را عذابی بزرگ است.)[آل‌عمران:105]

-(از دین آنچه را به نوح سفارش کرده بود، برای شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحی کردیم؛ و آنچه ابراهیم و موسی و عیسی را به آن توصیه نمودیم [این است] که دین را برپا دارید و در آن فرقه‌فرقه و گروه‌گروه نشوید...)[الشوری:13]

 مگر آیات فوق و نظایر آن لازم الاجرا نیستند؟ آیا فکر نمی‌کنیم که همه در برابر آیات اتحاد و برادری آنقدر مسؤول هستیم که در به جا آوردن ارکانی نظیر نماز و روزه و زکات و... هستیم؟ آیا بی‌توجهی به حتی یک آیه باعث غضب الهی نشده و ما را از دایره‌ی دین دور نخواهد کرد؟ مگر خداوند ایمان به برخی آیات و انکار برخی دیگر را مورد نکوهش قرار نداده است؟ 

-(بی‌تردید کسانی که به خدا و پیامبرانش کافر می‌‌شوند و می‌خواهند میان خدا و پیامبرانش [با ایمان آوردن به خدا و کفرورزی به پیامبران] جدایی اندازند؛ و می‌گویند: به بعضی ایمان می‌آوریم و به برخی کافر می‌شویم و می‌خواهند میان کفر و ایمان راهی [خاص] برگزینند، [سبک مغز و بی‌شعورند].)[النساء:150]

-(باز این شما هستید که یکدیگر را می‌کشید و گروهی از خودتان را از خانه‌هایشان آواره می‌کنید و از روی گناه و تجاوز یکدیگر را بر ضد آنان [که آواره کرده‌اید] یاری و کمک می‌دهید و اگر آنان در حال اسارت نزد شما آیند، برای آزاد شدن‌شان فدیه می‌دهید، در صورتی که آواره کردن‌شان بر شما حرام بود. آیا به بخشی از کتاب [آسمانی] ایمان می‌آورید و به بخشی دیگر کفر می‌ورزید. پس کیفر کسانی از شما که چنین تبعیضی را [در آیات خدا] روا می‌دارند، جز خواری و رسوایی در زندگی دنیا نیست و روز قیامت به سوی سخت‌ترین عذاب بازگردانیده می‌شوند و خدا از آنچه انجام می‌دهید، بی‌خبر نیست.)[البقره:58]

لذا تأملی دیگر برای بازگشت به پیام‌های الهی لازم است. لحظه‌ای باید توقف کرد و مسیری را که در آن قرار گرفته‌ایم بررسی کرده و برای رسیدن به درجه‌ی ایمان و یقین به بازخوانی کلام الهی بپردازیم. 

روش‌های زیر می‌توانند در ایجاد صمیمیت و نزدیکی بین ارکان جامعه دینی و اسلامی نقش موثری را ایفا نمایند:

1.قرآن کریم که بزرگ‌ترین منبع آگاهی دهنده از دیدگاه راستین در مورد گروه‌های نجات یافته می‌باشد، بیشتر مورد مطالعه و مداقه قرار گرفته شود. خداوند از بندگان مؤمن انتظار دارد که در اختلافات خود، قرآن کریم را مرجع قرار داده و آن را به عنوان اولین و مهم‌ترین قاضی در میان خود به حساب آورند. می‌دانیم که بسیاری از اختلافات از سوی برخی گروه‌ها که شاید از درجه بالایی از اخلاص و سادگی نیز برخوردار باشند، عدم اشراف کافی از پیام‌های مندرج در کلام الهی و ارتباط آیات می‌باشد. خداوند آنگونه که خود می‌فرماید، همه چیز را بیان داشته (تبیان لکل شی) و نکته‌ای را از قلم نیانداخته تا مبادا بشر در سرگردانی باقی بماند. امروزه بیش‌ترین نکات اختلاف‌انگیز همانا نگرش‌های بسیار متفاوت حول محورهای اعتقادی مانند «توحید و یکتاپرستی» می‌گردد. خداوند به زبان قرآن، شکایت قرآن کریم از مسلمانان به جهت دوری و عدم پیروی از قرآن در روز حساب‌رسی را مطرح می‌فرماید. این خود هشداری جدی و قابل تأمل است تا مسلمین به این منبع تغییرناپذیر و موثق مطلق برگردند و خود را از پراکندگی‌های فکری و عقیدتی نجات دهند.

2.دومین مسأله‌ای که سبب گسترش شکاف میان مسلمانان گردیده، توضیح و تفسیر قرآن مطابق و موافق با اهداف و آرزوهای خودشان است. این نوع برخورد با قرآن از خطرناک‌ترین عوامل فتنه و انحراف است. بسیار مشاهده شده است که گروه‌ها به منظور به اثبات رساندن اهداف و امیال خود، آیات قرآن را بدون در نظر گرفتن اسباب و دلایل نزول کلام الهی، تفسیر به رأی کرده و تحت هر شرایطی ایده خود را به اثبات می‌رسانند. برای پرهیز از افتادن در این دام، لازم است که مسلمانان و گروه‌های فعال دینی و یا مذهبی خالصانه به سوی رضایت الهی برگشته و زندگی، اهداف، برنامه‌های حزبی، گروهی و فردی خود را با قرآن همانند نموده و خود را با این کلام بی‌نظیر منطبق سازند. هر کس باید این را بداند که زیان‌بارترین عمل آن است که مورد رضایت خداوند قرار نگیرد. به‌راستی دردآور است که عمری را با مشکلات و ناملایمات دست و پنجه نرم کنیم تا به هدفی برسیم اما ناگهان از سوی الله ندا آید که این تلاش‌ها مورد قبول واقع نشده است. اینجاست که هم دنیا و هم آخرت را از دست داده‌ایم و این خسرانی مبین است.

3.پرهیز از حزب‌زدگی و آرمان‌زدگی یکی دیگر از طرق رهایی از اختلاف است. اعضاء و هواداران احزاب و دسته‌جات گروه‌گرا، چنان غرق در به نتیجه رساندن گروه و فکر خود هستند که در آن حزب یا گروه ذوب شده و به غیر از دستورات و برنامه‌های حزبی، چیز دیگری را نپسندیده و هر فکر و برنامه‌ای را که همسو با آن‌ها نباشد باطل و محکوم به نابودی قلمداد می‌کنند. این را می‌توان به نوعی «تعصب» نیز معنی کرد. تعصب‌های مذهبی به سبب برخورداری از شعارهای انتزاعی و آرمانی، از خطر بیش‌تری برخوردار هستند. مذهب می‌تواند در صورت ایجاد آرمان‌های احساسی و عاطفی، پیروان خود را به مسیرهایی سوق دهد که فرد را آماده انجام هر نوع عمل غیرمنطقی کند. بیش‌تر انتحارها و قتل عام‌های گروهی مذهبی علیه مذهب دیگر از این طریق بوجود می‌آیند. به منظور دوری از این نابسامانی، نگرش ابزاری به حزب و گروه بسیار ضروری و حیاتی است. انسان‌های وارسته، هیچ‌گاه اجازه ابزاری شدن برای چارچوب‌های تنظیمی را به خود نداده و همواره آزاداندیشی را سرلوحه‌ی زندگی مذهبی، اجتماعی و سیاسی خود قرار می‌دهند. هدف از تشکیل گروه‌ها و احزاب، رسیدن به هدفی بزرگ‌تر و مراتب عالی انسانی و الهی است نه تفوق و برتری حزبی بر حزب دیگر و یا گروهی بر گروه دیگر. 

4.ایمان به تنوع افکار بشری و باور به جایگاه والای انسان به عنوان اشرف مخلوقات، می‌تواند ما را از خودنگری و خودبینی نجات دهد. خداوند به اندازه‌ی تک‌تک افراد روی زمین، سلیقه و افکار مختص به فرد آفریده است. همان‌طوری که اثر انگشت هر فردی با تمام افراد روی کره‌ی زمین متفاوت است، سلایق و ایده‌ها نیز می‌تواند متفاوت از همدیگر باشند. هر انسانی خود یک جهان است و دارای ویژگی‌های خاص خود می‌باشد. بشر می‌تواند با متوسل شدن به نقاط مشترک در اصول زندگی و روش کلی، همزمان از سلیقه خود نیز بهره برده و به زندگی رنگ دیگری ببخشد. از مجموع این رنگ‌ها است که زندگی شیرین می‌شود. با نهادینه شدن این فرهنگ در میان امت اسلامی، مسأله‌ی تسامح و تساهل نیز خود به خود حل شده و راه رشد و توسعه‌ی همه جانبه بر روی امت، گشوده خواهد شد.

5.دوری از مسایل جزئی و کم اهمیت -که در دیاگرام سلایق قرار دارند- می‌تواند در ایجاد محیطی آرام تأثیر داشته باشد. بزرگ‌نمایی تفاوت‌ها یا حوادث تاریخی که بسیاری از آن‌ها دست‌خوش تحریف و یا تغییر شده‌اند، امروزه از عوامل ایجاد اختلاف در میان گروه‌ها علی‌الخصوص صاحبان مذاهب می‌باشد. از آنجایی که تاریخ دست‌نوشته‌ی بشر است و بشر نیز بدون گرایش و تمایل نمی‌باشد؛ لذا قابل اعتماد کامل نبوده و عاری از اشتباهات نیست. بهترین روش خودداری از تسلیم مطلق شدن در برابر تاریخ‌نویسان مسایل دینی و مذهبی، انطباق و سنجش صحت و سقم آن‌ها با رویکردها و مفاهیم قرآنی است. همه‌ی منابع قابل تحریف هستند به استثنای کلام الهی که براستی گنجینه‌ای بی‌نهایت ارزشمند و نعمتی بی‌نظیر برای همه انسان‌هاست. تاریخ برای عبرت‌آموزی است و نمی‌تواند برنامه‌ی سعادت و نجات انسان را پایه‌گذاری کند. از هیچ انسانی درباره‌ی اعمال و کردار گذشتگان سؤال نخواهد شد و مسؤولیت هر نسل بر عهده همان نسل است. 

6.ایجاد و گسترش فرهنگ دوست داشتن به خاطر خدا و پایه‌گذاری مهر و محبت بین افراد امت از ضروریات است. تمامی نقدها و خرده‌گیری‌ها باید در راستای نوع‌دوستی و خیرخواهی باشند. برای دوست داشتن برادر مؤمن و مسلمان تنها یک بهانه کافی است. بارزترین بهانه همانا اقرار به کلمه‌ی شهادتین و سر بر سجده نهادن عموم مسلمین بر سجاده‌ی تعبد به سوی یک قبله می‌باشد. یکی از حکمت‌های تعیین یک قبله هم همین است که کعبه سَمبل اتحاد و علاقه بین امت اسلامی گردد و روح یکتاپرستی را هر روز به شریان حیات اسلامی مسلمین تزریق کند. 

با امید به وقوع پیوستن رویای شیرین (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ...)[حجرات:10]


منبع: پایگاه اطلاع رسانی صلاح

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Qo noroozi